- تن اندرافکندن(اِ فَ دَ)
تن برافکندن. تن افکندن. حمله بردن:
به شهر اندرافکند تن با سپاه
فروزد به باره درفش سیاه.
اسدی.
رجوع به تن افکندن و تن برافکندن شود
به شهر اندرافکند تن با سپاه
فروزد به باره درفش سیاه.
اسدی.
رجوع به تن افکندن و تن برافکندن شود
